Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.
Similar topics
    آمار سایت
    Who is online?
    In total there are 9 users online :: 0 Registered, 0 Hidden and 9 Guests

    None

    [ View the whole list ]


    Most users ever online was 47 on Tue Nov 19, 2019 8:21 pm
    Online Support





    واقعا قشنگه

    2 posters

    Go down

    واقعا قشنگه Empty واقعا قشنگه

    Post  رامین Tue Feb 09, 2010 2:13 pm

    بچه ها این شعر رو براتون گذاشتم و جدی جدی از ته دل آرزو دارم یه دور تا آخر بخونین(واقعا بخونین) از فروغه
    پيش از اينها خاطرم دلگير بود
    از خدا، در ذهنم اين تصوير بود
    آن خدا بي رحم بود و خشمگين
    خانه اش در آسمان، دور از زمين
    بود، اما در ميان ما نبود


    مهربان و ساده و زيبا نبود
    در دل او دوستي جايي نداشت
    مهرباني هيج معنايي نداشت
    هرچه مي پرسيدم، از خود، از خدا
    از زمين، از آسمان، از ابرها
    زود مي گفتند: اين كار خداست


    پرس و جو از كار او كاري خطاست
    هر چه مي پرسي، جوابش آتش است
    آب اگر خوردي، عذابش آتش است
    تا ببندي چشم، كورت مي كند


    تا شدي نزديك، دورت مي كند
    كج گشودي دست، سنگت مي كند
    كج نهادي پاي، لنگت مي كند

    با همين قصه، دلم مشغول بود
    خوابهايم، خواب ديو و غول بود
    خواب مي ديدم كه غرق آتشم
    در دهان شعله هاي سركشم


    در دهان اژدهايي خشمگين
    برسرم باران گُرزِ آتشين
    محو مي شد نعره هايم، بي صدا
    در طنين خنده خشم خدا...


    نيت من، در نماز و در دعا
    ترس بود و وحشت از خشم خدا
    هر چه مي كردم، همه از ترس بود
    مثل از بركردن يك درس بود
    مثل تمرين حساب و هندسه
    مثل تنبيه مدير مدرسه


    تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
    سخت، مثل حلّ صدها مسئله
    مثل تكليف رياضي سخت بود
    مثل صرف فعل ماضي سخت بود

    تا كه يك شب دست در دست پدر
    راه افتادم به قصد يك سفر
    در ميان راه، در يك روستا
    خانه اي ديديم، خوب و آشنا


    زود پرسيدم: پدر اينجا كجاست ؟
    گفت: اينجا خانة خوب خداست !
    گفت: اينجا مي شود يك لحظه ماند
    گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند
    باوضويي، دست و رويي تازه كرد
    با دل خود، گفتگويي تازه كرد

    گفتمش: پس آن خداي خشمگين
    خانه اش اينجاست ؟ اينجا، در زمين ؟
    گفت: آري، خانه او بي رياست
    فرشهايش از گليم و بورياست
    مهربان و ساده و بي كينه است
    مثل نوري در دل آيينه است


    عادت او نيست خشم و دشمني
    نام او نور و نشانش روشني
    قهر او از آشتي، شيرين تر است
    مثل قهر مهربانِِ مادر است

    دوستي را دوست، معني مي دهد
    قهر هم با دوست، معني مي دهد
    هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست
    قهري او هم نشان دوستي است ...

    تازه فهميدم خدايم، اين خداست
    اين خداي مهربان و آشناست
    دوستي، از من به من نزديكتر
    از رگ گردن به من نزديكتر

    آن خداي پيش از اين را باد برد
    نام او را هم دلم از ياد برد
    آن خدا مثل خيال و خواب بود
    چون حبابي، نقش روي آب بود
    مي توانم بعد از اين، با اين خدا
    دوست باشم، دوست ، پاك و بي ريا

    مي توان با اين خدا پرواز كرد
    سفره دل را برايش باز كرد
    مي توان در باره گل حرف زد
    صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
    چكه چكه مثل باران راز گفت
    با دو قطره، صدهزاران راز گفت

    فروغ فرخزاد
    رامین
    رامین

    تعداد پستها : 253
    Join date : 2009-11-18
    آدرس پستي : raminkordeirani@yahoo.com

    http://raminirani.blogspot.com

    Back to top Go down

    واقعا قشنگه Empty Re: واقعا قشنگه

    Post  ehsan Tue Feb 09, 2010 5:52 pm

    شاعر نبود تا از فروغ شعر بنویسی این همه شاعر چرا از این افسرده ی شیدا

    ehsan

    تعداد پستها : 15
    Join date : 2009-11-15
    آدرس پستي : ehsan.soltanian@gmail.com

    Back to top Go down

    واقعا قشنگه Empty Re: واقعا قشنگه

    Post  رامین Wed Feb 10, 2010 11:39 am

    [right]داش احسان من برای شیدا بودنش براش حال میکنم.
    راستی ببخشی امروز افتادی تو زحمت.
    رامین
    رامین

    تعداد پستها : 253
    Join date : 2009-11-18
    آدرس پستي : raminkordeirani@yahoo.com

    http://raminirani.blogspot.com

    Back to top Go down

    Back to top

    - Similar topics

     
    Permissions in this forum:
    You cannot reply to topics in this forum