آمار سایت
Who is online?
In total there are 12 users online :: 0 Registered, 0 Hidden and 12 Guests :: 1 BotNone
Most users ever online was 47 on Tue Nov 19, 2019 8:21 pm
اواز جقد پیغام خدا
2 posters
:: همکلاسی (88) :: همینجوری!
Page 1 of 1
اواز جقد پیغام خدا
جغدي
روي كنگره هاي قديمي دنيا نشسته بود. زندگي را تماشا ميكرد. رفتن و
ردپاي آن را. و آدمهايي را مي ديد كه به سنگ و ستون، به در و ديوار
دل مي بندند. جغد اما مي دانست كه سنگ ها ترك مي خورند، ستون ها
فرو مي ريزند، درها مي شكنند و ديوارها خراب مي شوند.
او
بارها و بارها تاجهاي شكسته، غرورهاي تكه پاره شده را لابلاي
خاكروبه هاي كاخ دنيا ديده بود. او هميشه آوازهايي درباره دنيا و
ناپايداري اش مي خواند و فكر مي كرد شايد پرده هاي ضخيم دل آدمها،
با اين آواز كمي بلرزد.
روزي كبوتري از آن حوالي رد مي شد، آواز جغد را كه شنيد، گفت: بهتر
است سكوت كني و آواز نخواني. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگين
شان مي كني. دوستت ندارند. مي گويند بديمني و بدشگون و جز خبر بد،
چيزي نداري.
قلب جغد پير شكست و ديگر آواز نخواند.
سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت:
آوازخوان كنگره هاي خاكي من! پس چرا ديگر آواز نمي خواني؟
دل
آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدايا! آدمهايت مرا و آوازهايم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهاي تو بوي دل كندن مي دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.
دل بستن به هر چيز كوچك و هر چيز بزرگ.
تو مرغ
تماشا و انديشه اي! و آن كه مي بيند و مي انديشد، به هيچ چيز دل
نمي بندد.
دل
نبستن سخت ترين و قشنگ ترين كار دنياست. اما تو بخوان و هميشه
بخوان كه آواز تو حقيقت است و طعم حقيقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره هاي دنيا مي خواند
و آنكس
كه مي فهمد، مي داند آواز او پيغام خداست
روي كنگره هاي قديمي دنيا نشسته بود. زندگي را تماشا ميكرد. رفتن و
ردپاي آن را. و آدمهايي را مي ديد كه به سنگ و ستون، به در و ديوار
دل مي بندند. جغد اما مي دانست كه سنگ ها ترك مي خورند، ستون ها
فرو مي ريزند، درها مي شكنند و ديوارها خراب مي شوند.
او
بارها و بارها تاجهاي شكسته، غرورهاي تكه پاره شده را لابلاي
خاكروبه هاي كاخ دنيا ديده بود. او هميشه آوازهايي درباره دنيا و
ناپايداري اش مي خواند و فكر مي كرد شايد پرده هاي ضخيم دل آدمها،
با اين آواز كمي بلرزد.
روزي كبوتري از آن حوالي رد مي شد، آواز جغد را كه شنيد، گفت: بهتر
است سكوت كني و آواز نخواني. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگين
شان مي كني. دوستت ندارند. مي گويند بديمني و بدشگون و جز خبر بد،
چيزي نداري.
قلب جغد پير شكست و ديگر آواز نخواند.
سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت:
آوازخوان كنگره هاي خاكي من! پس چرا ديگر آواز نمي خواني؟
دل
آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدايا! آدمهايت مرا و آوازهايم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهاي تو بوي دل كندن مي دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.
دل بستن به هر چيز كوچك و هر چيز بزرگ.
تو مرغ
تماشا و انديشه اي! و آن كه مي بيند و مي انديشد، به هيچ چيز دل
نمي بندد.
دل
نبستن سخت ترين و قشنگ ترين كار دنياست. اما تو بخوان و هميشه
بخوان كه آواز تو حقيقت است و طعم حقيقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره هاي دنيا مي خواند
و آنكس
كه مي فهمد، مي داند آواز او پيغام خداست
javad- Admin
- تعداد پستها : 138
Join date : 2009-11-06
Age : 33
آدرس پستي : mjalibakhshi@yahoo.com
:: همکلاسی (88) :: همینجوری!
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum