Similar topics
آمار سایت
Who is online?
In total there are 6 users online :: 0 Registered, 0 Hidden and 6 Guests None
Most users ever online was 285 on Sun Oct 13, 2024 2:07 am
درد دل...(نظر بدید)
+6
sara
khojasteh
Nastaran
javad
Mohamad-88
mohamad
10 posters
:: گفتگوي آزاد :: گفتگوي آزاد غير پزشكي :: اجتماعی
Page 1 of 1
درد دل...(نظر بدید)
بازم سلام
من اینجا واقعیت را تلخ تلخ فریاد خواهم زد...
می خوام براتون واقعیت رو تلخ تلخ فریاد بزنم...
پس بشنوید...
داشتم برمیگشتم...
غرق در افکارم... سرد و خسته...
صدای گریه ی زنی آمد ...
گشتم... نگاه کردم... نگذشتم...
پیر زنی بود خسته ...غم آلود و دلشکسته...
کنار کنجی نشسته...سرد و خسته...
کوله بار زندگیش کنارش بنشسته...
بخچه ای بسته...
گناهش؟...
بی پولی... نداری... آبروداری...
های های می گریست زانکه آبروش رفته...
سردی امشب دهانم را دگر بسته ...
ندانم تا کی م باشد توان زندگی ...خاموش و بنشسته...
داستان واقعی بود امروز سه شنبه 5.30 دقیقه خیابان مصوری ...
درد دل آهنگین هم از آن حقیر ...
گفتم که دنبال منبع نباشید
محمد صفری
من اینجا واقعیت را تلخ تلخ فریاد خواهم زد...
می خوام براتون واقعیت رو تلخ تلخ فریاد بزنم...
پس بشنوید...
داشتم برمیگشتم...
غرق در افکارم... سرد و خسته...
صدای گریه ی زنی آمد ...
گشتم... نگاه کردم... نگذشتم...
پیر زنی بود خسته ...غم آلود و دلشکسته...
کنار کنجی نشسته...سرد و خسته...
کوله بار زندگیش کنارش بنشسته...
بخچه ای بسته...
گناهش؟...
بی پولی... نداری... آبروداری...
های های می گریست زانکه آبروش رفته...
سردی امشب دهانم را دگر بسته ...
ندانم تا کی م باشد توان زندگی ...خاموش و بنشسته...
داستان واقعی بود امروز سه شنبه 5.30 دقیقه خیابان مصوری ...
درد دل آهنگین هم از آن حقیر ...
گفتم که دنبال منبع نباشید
محمد صفری
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
اغلب روزها که برای تفریح به بیرون می روم تا کمی آرام شوم صحنه هایی دردناک مواجه میشوم یا اغلب اوقات که روزنامه یا هفته نامه ای را می خوانم مطالبی سخت فکرم را مغشوش می کند....
اپیزود 1.....کودکی را میبینی که با دوستان هم سن و سال خود صحبت می کند...همگی آنها حدودا 8 تا10 ساله اند...لباس هایشان مستعمل و کثیف...گویی چند سال است رنگ آب به خود ندیده اند...کودکان کار...در اوج شادی و خوشحالی از مطلبی سخن می گوید...یکی از آنها بی توجه به دیگران کتاب درسی پاره ای در دست دارد و به ورق های کثیف آن برای هزارمین بار می نگرد...کاش معنای این اشکال را می دانست...
کتاب خواندن در تابستان...برای اغلب بچه ها نوعی دیوانگی است...این بچه ها از کجا می دانند این کودک آرزوی رفتن به مدرسه دارد...صبحگاه با حسرت به بچه هایی می نگرد که شادی کنان به طرف مدرسه می دوند...و با دوستان خود سلام می کنند و از آنها برای جشن تولد خود دعوت می کنند...
آیا کسی گریه این کودکان را دیده...آیا کسی به این کودکان به چشم یک انسان نگریسته است..
یکی دیگر از این بینوایان جعبه ای آدامس در دست دارد و با حسرت به آن می نگرد...با خود می گوید:کاش همه اینها را یک جا می فروختم...چه کند...خسته شده است...دیگر جای کتک نخورده ای روی بدن نحیفش باقی نمانده است...از سیخ های پدر معتادش که گاه و بی گاه بر بدنش فرود می آید به شدت هراس دارد...باید همه آدامس ها را بفروشد...وگرنه باز طعمه شکنجه پدر مست خود خواهد شد
آه خدایا...چرا در کشوری به این متمولی چنین کسانی یافت می شوند...چرا در کشوری با این ذخایر گسترده و تمام نشدنی بدبختی تمام نمی شود...آیا ما را نفرین کرده ای؟ما را رها کرده و به حال خود واگذاشتی؟
این جامعه ماست...جامعه ای پر از ژان والژان ها...پر از کوزت ها...و خالی از عالیجنابان نیک پی...
خداعاقبت همه مارا به خیرکند
اپیزود 1.....کودکی را میبینی که با دوستان هم سن و سال خود صحبت می کند...همگی آنها حدودا 8 تا10 ساله اند...لباس هایشان مستعمل و کثیف...گویی چند سال است رنگ آب به خود ندیده اند...کودکان کار...در اوج شادی و خوشحالی از مطلبی سخن می گوید...یکی از آنها بی توجه به دیگران کتاب درسی پاره ای در دست دارد و به ورق های کثیف آن برای هزارمین بار می نگرد...کاش معنای این اشکال را می دانست...
کتاب خواندن در تابستان...برای اغلب بچه ها نوعی دیوانگی است...این بچه ها از کجا می دانند این کودک آرزوی رفتن به مدرسه دارد...صبحگاه با حسرت به بچه هایی می نگرد که شادی کنان به طرف مدرسه می دوند...و با دوستان خود سلام می کنند و از آنها برای جشن تولد خود دعوت می کنند...
آیا کسی گریه این کودکان را دیده...آیا کسی به این کودکان به چشم یک انسان نگریسته است..
یکی دیگر از این بینوایان جعبه ای آدامس در دست دارد و با حسرت به آن می نگرد...با خود می گوید:کاش همه اینها را یک جا می فروختم...چه کند...خسته شده است...دیگر جای کتک نخورده ای روی بدن نحیفش باقی نمانده است...از سیخ های پدر معتادش که گاه و بی گاه بر بدنش فرود می آید به شدت هراس دارد...باید همه آدامس ها را بفروشد...وگرنه باز طعمه شکنجه پدر مست خود خواهد شد
آه خدایا...چرا در کشوری به این متمولی چنین کسانی یافت می شوند...چرا در کشوری با این ذخایر گسترده و تمام نشدنی بدبختی تمام نمی شود...آیا ما را نفرین کرده ای؟ما را رها کرده و به حال خود واگذاشتی؟
این جامعه ماست...جامعه ای پر از ژان والژان ها...پر از کوزت ها...و خالی از عالیجنابان نیک پی...
خداعاقبت همه مارا به خیرکند
Mohamad-88- تعداد پستها : 19
Join date : 2009-11-16
Re: درد دل...(نظر بدید)
آری زمینی پر از عالیجنابان س ر خ پ و ش
mohamad 88 az nazaret mer30
اما دوستان اگه ممکنه لطف کنن نظرشون رو مختصر تر بگن می خوام به یه جمع بندی برسیم
mohamad 88 az nazaret mer30
اما دوستان اگه ممکنه لطف کنن نظرشون رو مختصر تر بگن می خوام به یه جمع بندی برسیم
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
متاسفانه پراز عالجنابان سرخپوش وعالیجنابان خاکستری که باید از آنها پرسید...
Mohamad-88- تعداد پستها : 19
Join date : 2009-11-16
دل یخی
وقتی از بیداد سرما سبزه ها یخ می زند......دوستی ها در دل ما بی صدا یخ میزند
دست و پا گم کرده از سرما نگاه خسته ام......یا که می لغزد بروی شیشه یا یخ میزند
دشت سبز زندگانی خالی از خورشیید عشق......ز مهریری شد که حتی رد پا یخ میزند
چشمه ی پاک صداقت در کویز سینه ها.......یک زمان از خود نپرسیدی چرا یخ می زند؟
رو به محراب ریا در سجده ایم وبی خبر.......در دل سرد شما یاد خدا یخ میزند
ریشه ها در خاک میماند چه غم کز سوز دی......شاخه های پیچک ایوان ما یخ میزند
دست و پا گم کرده از سرما نگاه خسته ام......یا که می لغزد بروی شیشه یا یخ میزند
دشت سبز زندگانی خالی از خورشیید عشق......ز مهریری شد که حتی رد پا یخ میزند
چشمه ی پاک صداقت در کویز سینه ها.......یک زمان از خود نپرسیدی چرا یخ می زند؟
رو به محراب ریا در سجده ایم وبی خبر.......در دل سرد شما یاد خدا یخ میزند
ریشه ها در خاک میماند چه غم کز سوز دی......شاخه های پیچک ایوان ما یخ میزند
javad- Admin
- تعداد پستها : 138
Join date : 2009-11-06
Age : 33
آدرس پستي : mjalibakhshi@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
این رشته سر دراز داره... سرتو که بلند میکنی اینقدر چیزای وحشتناک میبینی که حتی شاید یه لحظه به اونایی که سرشونو کردن زیر برف حق بدی!! نشستن و غصه خوردن فایده نداره. باید یه کاری کرد.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
این رشته سر دراز داره... سرتو که بلند میکنی اینقدر چیزای وحشتناک میبینی که حتی شاید یه لحظه به اونایی که سرشونو کردن زیر برف حق بدی!! نشستن و غصه خوردن فایده نداره. باید یه کاری کرد.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
Nastaran- تعداد پستها : 17
Join date : 2009-11-12
Age : 33
آدرس پستي : nastaran.shahsavari@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
همه ی ما از این صحنه ها معمولا می بینیم.
ولی کار خاصی از دستمون بر نمیاد..........
متاسفانه
ولی کار خاصی از دستمون بر نمیاد..........
متاسفانه
khojasteh- تعداد پستها : 65
Join date : 2009-11-11
آدرس پستي : morningglory6988@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
من دیگه ساکت وسرد نمیشینم حتی اگر:
the last man standing
باشم
mohamad 88 خوشم اومد معنی عالیجنابان رو خوب گرفتی
the last man standing
باشم
mohamad 88 خوشم اومد معنی عالیجنابان رو خوب گرفتی
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
پ
منم خیلی با این صحنه ها روبه رو شدم اینجور صحنه ها واقعا ادمو ناراحت میکنه بعدشم فکر میکنی که چرا اینطوریه؟ همه حق دارن خوب زندگی کنن چرا نباید کسی باشه که به اونا رسیدگی کنه ادما فقط اسما باهم زندگی میکنن اما همه یه جورایی تنهان.به نظر من این فقط مشکل جامعه ی ما نیست مشکل دنیای ماست.از حقوق بشر وانسانیت میگن در حالی که هنوز این همه ادم دور واطراف ماست با دلهای پر از غصه وغم و ارزو داشتن یه ............
این همه پیشرفت کردیم به خودمون می بالیم که انسان اینجوری و اونجوریه ولی هنوز نتونستیم حرفای همو بشنویم مشکلات اجتماعیمونو حل کنیم. چه مسئله ای میتونه مهم تر از ناراحتی یه انسان باشه چه مشکلی بزرگتر از اینه که یه بچه هنوز دغدغه ی رفتن به مدرسه و ارزوی درس خوندنو داره.
سارا صیدی
این همه پیشرفت کردیم به خودمون می بالیم که انسان اینجوری و اونجوریه ولی هنوز نتونستیم حرفای همو بشنویم مشکلات اجتماعیمونو حل کنیم. چه مسئله ای میتونه مهم تر از ناراحتی یه انسان باشه چه مشکلی بزرگتر از اینه که یه بچه هنوز دغدغه ی رفتن به مدرسه و ارزوی درس خوندنو داره.
سارا صیدی
sara- تعداد پستها : 7
Join date : 2009-11-20
آدرس پستي : sara.s8927@yahoo.com
behnam zareie
سلام!چ عجب ماهم بعدمدتها تونستیم بریم خونه دسی ب pcبرسونیم
ممدجون پست جالبی گذاشتی.
فکر کنم دررابطه با این مسئله دیگه دنبال چرایی نباید گشت.انتقادهای پشت سر هم فایده ای نداره تاوقتی ک راه حلی ارائه نشه!
همیشه ما این قضایا رو میبینیمو به صورت کلیشه وارمیگیم چ اوضاعی چ دردی چ بدبختی ای ...تاکی میخواد اینجوری باشه تا کی گدا تاکی معتاد تا کی بی پولی تا....ولی حقیقت چیز دیگه ایه.این ماییم ک بیتفاوت ب مسائل نگاه می کنیم.
اهمیشه میگن خلایق هرچ لایق!این بدبختی ازاینواون نیست بلکه ازماست ک برماست!
شایدبشه ی جوردیگه ب قضیه نگاه کرد.همیشه همه چیزبااضدادشون معنی پیدا میکنن.شایدهدف خلقت این آدمابااین نقش فقط اینه ک ما شکر گذارباشیم.شایدبگیدپس ب ایتا توی این دنیا ظلم میشه ولی قرارنیست همه پاداشها توی این دنیا داده بشه.ایناپاداش بازی کردن این رل سخت روحتمادریافت میکنن(اگ بشه دررابطه بااین موضوع باهم حضوری بحث کنیم بهتره)
راستی اینروهم نمیشه انکارکرد ک چ نعمتیست خریت پس اکثر اوقات کبک بودن بهتره نه؟
ممدجون پست جالبی گذاشتی.
فکر کنم دررابطه با این مسئله دیگه دنبال چرایی نباید گشت.انتقادهای پشت سر هم فایده ای نداره تاوقتی ک راه حلی ارائه نشه!
همیشه ما این قضایا رو میبینیمو به صورت کلیشه وارمیگیم چ اوضاعی چ دردی چ بدبختی ای ...تاکی میخواد اینجوری باشه تا کی گدا تاکی معتاد تا کی بی پولی تا....ولی حقیقت چیز دیگه ایه.این ماییم ک بیتفاوت ب مسائل نگاه می کنیم.
اهمیشه میگن خلایق هرچ لایق!این بدبختی ازاینواون نیست بلکه ازماست ک برماست!
شایدبشه ی جوردیگه ب قضیه نگاه کرد.همیشه همه چیزبااضدادشون معنی پیدا میکنن.شایدهدف خلقت این آدمابااین نقش فقط اینه ک ما شکر گذارباشیم.شایدبگیدپس ب ایتا توی این دنیا ظلم میشه ولی قرارنیست همه پاداشها توی این دنیا داده بشه.ایناپاداش بازی کردن این رل سخت روحتمادریافت میکنن(اگ بشه دررابطه بااین موضوع باهم حضوری بحث کنیم بهتره)
راستی اینروهم نمیشه انکارکرد ک چ نعمتیست خریت پس اکثر اوقات کبک بودن بهتره نه؟
بهنام زارعی- تعداد پستها : 13
Join date : 2009-11-18
آدرس پستي : behnam_zpa88@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
فقر؟! سرت رو کردی توی مانیتور میخوای فقر رو احساس کنی؟! من از فقر چی بنویسم که جز احساس ترحم تو رو بتونه بیانگیزه؟!
فقر رو از اونجایی که شما داری الان این نوشته رو می خونی نمیشه حس کرد!
فقر اونجاست که پدری پول نداره برای بچه هاش نون بخره و به همین خاطر رو نداره شب برگرده خونه و توی پارک می خوابه.
فقر اونجاست که دخترک از شرم مانتوی پاره اش لج میگیره و میگه که دیگه نمیرم مدرسه.
فقر اونجاست که پدری بخاطر اینکه نمی تونه جهیزیه دخترش رو جور کنه، دست به خودکشی می زنه.
فقر اونجاست که …
فقر احساسه. احساس گفتنی نیست، شنیدنی نیست، دیدنی هم نیست. باید فقیر بود تا فهمید فقر یعنی چه…
EH34N- تعداد پستها : 85
Join date : 2009-11-16
Age : 34
Re: درد دل...(نظر بدید)
خانم شهسواری و خانم احمدی از اعلام نظرتون ممنونم
حسان نظرت بازم تکونم داد
خانم صیدی از نظر شما هم واقعا ممنونم
وشما بهنام جان من از هر بحث حضوری استقبال می کنم امید وارم فرصت شه
در ضمن ان شاالله همون طور که گفتم یاد میگیرم دیگه بی تفاوت نگذریم
امید وارم مشارکت بچه ها توی این بحث در نهایت به جای خوبی ختم شه
محمد صفری
حسان نظرت بازم تکونم داد
خانم صیدی از نظر شما هم واقعا ممنونم
وشما بهنام جان من از هر بحث حضوری استقبال می کنم امید وارم فرصت شه
در ضمن ان شاالله همون طور که گفتم یاد میگیرم دیگه بی تفاوت نگذریم
امید وارم مشارکت بچه ها توی این بحث در نهایت به جای خوبی ختم شه
محمد صفری
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
پاسخ
به نظر من برای حل مسائل اول باید علت یابی کرد و چرا پرسید وقتی منبع چیزی رو پیدا کردی راحت تر میتونی باهاش برخورد کنی واینکه نصف جامعه ی ما شاید هم بیشتر وضعیتشون طوریه که فقط دستشون به دهن خودشون میرسه وقادر نیستند که کسی رو حمایت مالی کنن والبته تعداد زیادی از جامعه ی ما با فقر روبرو هستند فکر میکنم این موضوع تا از یه جای بالایی سازمان دهی نشه بوسیله ی 1نفر و 2نفر نتونه حل بشه.کاری که شاید ما بتونیم انجام بدیم اینه که به قول اقای صفری واقعیت رو فریاد بزنیم تاهم از طرفی اگرچه نمیتونیم ولی بگیم که درکتون میکنیم وهم زمینه رو برای حل مشکل توسط کسانی فراهم بیاریم.
سارا صیدی
سارا صیدی
sara- تعداد پستها : 7
Join date : 2009-11-20
آدرس پستي : sara.s8927@yahoo.com
عجب صبري خدا دارد !
محمدجان خیلی دلم می خواست حرف دلمواینجابزنم اما...خدت میدونی چه خبره فقط میتونم این شعرهمشهریتینو بنویسم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
همان يك لحظة اول .. كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان ،
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر ، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه در همسايه صدها گرسنه ،
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم ،
نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامة رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجدة صد نامه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بيسامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده ، خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بيصبرانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنة اين علم عالمسوز مردمكش ، به جز انديشة عشق و وفا ،
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم ، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
همان يك لحظة اول .. كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان ،
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر ، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه در همسايه صدها گرسنه ،
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم ،
نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامة رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجدة صد نامه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بيسامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده ، خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بيصبرانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنة اين علم عالمسوز مردمكش ، به جز انديشة عشق و وفا ،
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه ميكردم.
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم ، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
Türk oĝlan- تعداد پستها : 97
Join date : 2009-11-19
Age : 33
آدرس پستي : ehsan1990k@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
خانم صیدی منم مثل شما دوست دارم از ریشه این مشکلات رو بخشکونم اما اگر الان توان کمک مالی ندارم ...اگر الان اون قدر نفوذ ندارم که مشکل رو از پایه حل کنم ... توان این رو که دارم چند دقیقه پای درد دل مردم بشینم ما اگر همین کار رو هم انجام بدیم خودش کلیه
حرف اون روز دکتر نعمانی رو یادم نمیره که گفت تکلیف شرعی شما دانشجو های پزشکیه که از الان برید و وضع بیمار ها رو توی بیمارستان ببینید
البته منم مثل خیلی های دیگه این قدر درگیر توهم تموم نشدنیه این زندگی شدم که خیلی چیزها رو یادم رفته
میترسم از اون روزی که مدرکمو بگیرم و یادم نیاد چرا اومدم پزشکی
البته ظاهرا از امتحان پایان ترم بیشتر ترسیدم وگر نه الان توی اورژانس یکی از بیمارستان ها در حال انجام تکلیف شرعیم بودم
از نظر turk oglan هم ممنونم
محمد صفری
حرف اون روز دکتر نعمانی رو یادم نمیره که گفت تکلیف شرعی شما دانشجو های پزشکیه که از الان برید و وضع بیمار ها رو توی بیمارستان ببینید
البته منم مثل خیلی های دیگه این قدر درگیر توهم تموم نشدنیه این زندگی شدم که خیلی چیزها رو یادم رفته
میترسم از اون روزی که مدرکمو بگیرم و یادم نیاد چرا اومدم پزشکی
البته ظاهرا از امتحان پایان ترم بیشتر ترسیدم وگر نه الان توی اورژانس یکی از بیمارستان ها در حال انجام تکلیف شرعیم بودم
از نظر turk oglan هم ممنونم
محمد صفری
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
سلام
من فکرمیکنم نظر حسان هم همون یکنواختی وکلیشه بود ک گفتم فقراین چیزایی ک گفتی نیست یا ب قولی فنوتیپ فقره
بهنام زارعی- تعداد پستها : 13
Join date : 2009-11-18
آدرس پستي : behnam_zpa88@yahoo.com
Re: درد دل...(نظر بدید)
turk oglan!
شعر فوق العاده ای رو گذاشتین.واقعا تکان دهنده بود.
به نظرم صد بار خوندنشم باز کمه....
شعر فوق العاده ای رو گذاشتین.واقعا تکان دهنده بود.
به نظرم صد بار خوندنشم باز کمه....
maryam b- تعداد پستها : 18
Join date : 2009-11-22
Re: درد دل...(نظر بدید)
این پست رو به عنوان حسن ختام این بحث مینویسم
از همه ممنونم هرگز از یاد نخواهم برد چیزهایی رو که این جا دیدم و شنیدم
پیرو بحث ها با دفتر نهاد دانشگاه صحبت کردم و همین طور با شخص حاج آقا فرهاد زاده اونها هم لطف کردند دوستانی رو معرفی کردن که میتونن در این موارد بهمون کمک کنن
از همه دوستان خواهش میکنم اگه به موردی برخوردن که نیاز به کمک بود حتما در میون بگذارند یا اگر بنده رو قابل ندونستند شخصا به انجمن امام علی(ع) در دانشگاه مراجعه کنند اونها شما رو به افراد قابل اعتمادی ارتباط میدم
بازم میگم دوستان واقعا از همه ممنونم هرگز یادم نمیره که گاهی نظرات دوستان خود منو به عنوان طرح کننده ی موضوع چقدر تکون داد
از همه ممنونم هرگز از یاد نخواهم برد چیزهایی رو که این جا دیدم و شنیدم
پیرو بحث ها با دفتر نهاد دانشگاه صحبت کردم و همین طور با شخص حاج آقا فرهاد زاده اونها هم لطف کردند دوستانی رو معرفی کردن که میتونن در این موارد بهمون کمک کنن
از همه دوستان خواهش میکنم اگه به موردی برخوردن که نیاز به کمک بود حتما در میون بگذارند یا اگر بنده رو قابل ندونستند شخصا به انجمن امام علی(ع) در دانشگاه مراجعه کنند اونها شما رو به افراد قابل اعتمادی ارتباط میدم
بازم میگم دوستان واقعا از همه ممنونم هرگز یادم نمیره که گاهی نظرات دوستان خود منو به عنوان طرح کننده ی موضوع چقدر تکون داد
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
:: گفتگوي آزاد :: گفتگوي آزاد غير پزشكي :: اجتماعی
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum