Similar topics
آمار سایت
Who is online?
In total there are 23 users online :: 0 Registered, 0 Hidden and 23 Guests None
Most users ever online was 285 on Sun Oct 13, 2024 2:07 am
دین و معنای زندگی ......
2 posters
:: گفتگوي آزاد :: گفتگوي آزاد غير پزشكي :: فرهنگی
Page 1 of 1
دین و معنای زندگی ......
اینکه معنای زندگی چیست؟ آيا دين زندگی امروزه مردم را معنادار می کند یا خیر؟ اینکه آیا شعائر و مناسک دینی در جهان مدرن امروز توانسته است نقش سنتی خود را ایفاء کند یا خیر؟ واینکه آیا معناداری زندگی در دو حوزه نظریه و عمل نیازمند به دین است یا خیر؟ از سئولات اساسی و مهم فیلسوفان دین غرب در حوزه معرفت از سویی و جامعه شناسان دین درحوزه اجتماع ازسوی دیگر است که به نوعی بروز و ظهور نوعی چالش را درعرصه جامعه مدنی غربی گوشزد می کند .
نویسند در این نوشتار به دنبال بیان دیدگاه ها پیرامون معنای زندگی است که درنهایت به تعریفی اساسی از این موضوع خواهد رسید. گرچه در نوشتارهای بعدی به نوعی به سئوالات فوق جواب خواهد داد.
معنای زندگی
دست کم دوگونه به معنای زندگی پرداخته شده است که یک رویکرد آن ارزش گرایانه رویکرد دیگرغایت گرایانه می باشد.
1- دررویکرد ارزش گرایانه این نکته برجسته است که ارزشمندی عمل در نزد فرد است که او را بر انجام کاری تشویق وترغیب می کند.
فرد با نوعی درون نگری و بازخوانی ازارزشی که در عمل وجود دارد به گونه ای رفتارمی کند که به دیگران وجه معناداری عمل ارزشمند خود را بازگو نماید.
وقتی آدامز روابط بین شرور هولناک در زندگی بشری را با زندگی انسان ها بیان می کند می گوید:"من معتقدم که بیشتر مردم در حین ارتکاب این شروریا درد و رنج در نگاه اول دلیلی بر تردید در معنای مثبت زندگی خویش نمی بینند."
این تعریف آدامز این امکان را فراهم می کند که یک نوع تعریف ارزشمندی را در معنای زندگی بدست آوریم.بدین صورت که اگرشخص در طول زندگی به شرورو درد و رنجی هایی برخورد می کند، می داند و می فهمد که این شرور برگرفته از عملی است که در حقیقت منفی بوده است، پس خیر و صلاح که نقطه مقابل این شرور است به دنبال برجسته نمودن معنای مثبت از زندگی آدمی هستند.
2- رد رویکرد غایت گرایانه برخي مثل پل ادواردزمعتقدند آنچه مهم است اهداف خاصي است كه فرد درزندگي دنبال مي كند. هدف و نوع وسيله اي كه فرد بكارمي گيرد تا به هداف خويش در زندگي برسد، زندگي فرد را معنادار مي كند. اینکه هدف سودمند باشد ویا جهت كسب احترام از ديگران باشد مهم نيست، بلكه صرف هدف داشتن انساني در عرصه ي درونی وبیرونی فرد حكايت معناي زندگي را به شكلي پروبلماتيك (مسئله آفرين)خواهد كرد.
اين نكته برجسته است كه كساني كه به دنبال تعريف معناي زندگي با نگرش غايت انگارانه هستند معناي زندگي را درمرتبط با حوزه الوهيت نمی دانند بلکه آن را فراتر دانسته و معتقدند زندگي بدون مفهوم خداوند نيز، قابل معنا خواهد بود.
ادوازدز در ادامه سه چيز را متعين مي داند. اول اينكه شخص داراي هدف بوده است.دوم اينكه اين امكان وجود داشته است كه شخص به هدف خود برسد وسوم بروز و ظهور فعاليتهايي است كه مي توانسته فرد را به اين نوع زندگي رسانده وزندگي را براي وي معنادار كند.
به نظر مي رسد كه نگاه غايت گرايانه وقتي با رويكرد انسان گراي واقع نگر آميخته شود به نوعي رويكرد سومي تحت عنوان ارزش گرايانه – غايتگرايانه ارائه خواهد نمود.
اين رويكرد تلفيقي كه به حوزه انسان شناختي انسان توجه عميقي دارد از نگاه آدامز به دور نمانده است. اين نوع تبيين درگفتارهاي مختلف آدامز نماينگر نوعي تئوري پردازي در زمينه معناي زندگي است.
آدامزوقتي به تحليل زندگي آدمي مي پردازد سه عامل مؤثر را كه جايگاه مهمي درزندگي انساني دارد گوشزد مي كند.
1-خودشناسي هنجارين:
خودشناسي هنجارين اولين فاكتوري است كه وي به آن اشاره مي كند.اينكه هر فردي خود را در قالب فرهنگي مي يابد كه مملو از ارزشهاي متنوعي است كه اهداف فرد را با زسازي مي كند. اينكه فرد مي داند، متعلق به جمعي است كه در صورت روابط اجتماعي قوي بايستي ملتزم به قاعده مندي خاصي در همان حوزه اجتماعي شود.هنجارهاي موجود در جامعه است كه شخصيت فرد را رشد مي دهد. فرد در كنش متقابل با ديگران به ارزشهايي دست مي يابد كه خود را بايستي براساس آنچه جامعه ازاو انتظار دارد باز شناسد. رجوع به خود؟ مبتي است بر برداشته هايي كه فرد از جامعه پيرامون خود مي كند و اين فرايند هرچه قوي تر باشد به انسجام شخصيتي فرد كمك مي كند تا خورد را به خودشناسي هنجارين نزديك كند.
فرد مي داند كه شخصيت او شكل نخواهد گرفت و به تعبير پارسنز به تعادل نخواهد رسيد مگرآنكه به خرده نظامهايي كه اطراف او وجود دارد نگاهي مثبت داشته باشد.
پس فرد هنجارهاي خود را از جامعه دريافت مي كند. آنها را سامان داده و خودشناسي خود را بر آن مبنا تعريف مي كند.
2- طرح زندگي
دراين عامل آنچه مهم است آنست كه فرد بتواند طرحي دهد كه براساس آن طرح زندگي خويش را معنادار سازد. اين طرح شامل خاطرات، خيالات، باورها وسنت هايي است كه سالها فرد آن را به دنبال خود داشته و دارد.
دراين صورت است كه مدت زندگي و بودن انسان در اين عالم مهم نيست بلكه آنجه مهم است نوع توجه فرد به مسائل پيرامون است كه از برجستگي خاص خود برخوردار است.
اينگونه است كه برخي افراد در مدت زماني اندك توانسته اند با طرحي منسجم ، خود را به تاريخ محلق كنند. اما برخي علي رغم زندگي مدت دار هيچ گونه بروز وظهوري نداشته اند.
پس زندگي معنادار كه تلفيقي ازنگاه غايت انگارانه – ارزش گرايانه باشد آن است كه:
اولا فرد توانمندي هاي خويش را در نظرمي گيرد.يعني آنچه كه او را تا به حال توانسته در مسيري قرار دهد كه به بحران و آسيب هاي جدي از ناحيه عالم هستي برخورد نكند.و چناچه برخورد كرده است وي را به پوچ گرایی نرسانده است.
ثانيا اوضاع واحوال دروني و بيروني خود را بررسي مي كند. يعني آنچه درگذشته فرد بوده وبه شكلي مستند براي خود او و توسط خود روايت شده است، توسط خود او مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
ثالثا اينكه واقعيت بيروني را آن گونه كه هست مي پذيرد و زندگي را معنا مي كند. واقعيت هستي ضرورتا دارای اقتضائاتي است كه فرد را به چالشهايي فرا مي خواند. پس اين مسلم است كه واقعيت بيروني چناچه كانت مي گويد موقعي درك مي شود كه احساس قوي نسبت به آن حس گردد. پس اينكه واقعيت آن گونه كه هست يك فرض مسلم براي معناداري زندگي انساني خواهد بود.
بورديو جامعه شناس فرانسوي طرح زندگي را در گفتمان زمينه اجتماعي مطرح مي كند.توجه به شرايط ، موقعيتها وزمان ومكان است كه فرد را درحاله اي از بينش ها قرار مي دهد.
فرد در گرو طرح پياده شده اي قرار دارد كه بستر آن به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده در دستان او قرار دارد و اين فرد است كه بايد خود را با آن سازگار سازد.
3- به فعليت رساندن كامل خودشناسي و سپري كردن زندگي براساس طرح زندگي
آنچه که در این مرحله در اندیشه آدامز مسلم فرض شده است آگاهي است. برگر و لاكمن براساس يك طرح مشترك به بررسي ساختارهايي مي پردازند كه توانسته است زندگي بشري امروزي را معنادار كند.
گرچه گروه ها وبويژه گروهاي مرجع، نهادها و سازمانهاي اصلاح طلب و حافظ حقوق بشر به اندازه اي اين فرايند را دنبال ميكنند اما برگرمعتقد است كه بشرامروز فرايند معناداري خود را كه حاصل ازشناخت وآگاهي اوست از كانالهايي مي گيرد كه خود به خود با جامعه مدرن همسان است.اين عوامل است كه در واقع طرح زندگي انسان معاصر را عوض كرده و او را در حاله هایي از ابهام قرار داده است. اين عوامل است كه توانسته است هويت هاي جديدي اعم از سياسي ، اجتماعي و حتي ظهور و بروز اديان جديد را در پي داشته باشد.
برگر شش عامل را تحت دو عنوان حاملان اوليه و ثانويه مطرح مي كند.حاملان اوليه شامل فن آوري، اقتصاد و ديوان سالاري است.برگر معتقد است كه اين سه عامل درجهان سوم مطرح است و واكنش هاي بنياد گرايانه ای را به دنبال داشته است.
اما آنچه محرز است این است که فرد جهان سومي زندگي خود را براساس اين عوامل معنادار مي سازد زيرا كه اين عوامل است كه شناخت و آگاهي او را سامان مي دهد.
اما حاملان ثانويه عبارتند از: شهرنشيني، آموزش و ارتباطهاي جمعي يا دنياي سايبر كه اين عوامل مختص به جهان مدرن غربي است كه توانسته است آگاهي ها را در حد اعلي تغيير دهد.
پس فرد چه دردنياي شرق و چه دردنياي غرب توانسته است آگاهي هايي را به دست آورد كه سهم بسزايي در معناداري او از زندگي داشته است. زيرا فرد را داراي يك طرح اززندگي خويش مي كند كه فرد آن طرح را بعنوان طرح برجسته مي پذيرد.
گرچه مي توان علاوه بر شش عامل ذکرشده به دو عامل دیگر نيز اشاره نمود. گسترش سازمان هاي ديني كه براساس شكل گيري اديان جديد در دنياي معاصر به وجود آمده اند ونيز تحولات نظامي و گسترش ابزارآلات نظامي كه توانسته است بخشي ازنياز گروه هاي تروريستي وگروه های فشار را در برخي از كشورها تقويت كند.
معناي ديني زندگي
جان هيك مي گويد تجربه كردن كل محيط اطرافمان توسط راه ها و باورهاي ديني و همچنين پاسخ هاي دروني ما درباره آن محيط به خودمان، بهترين معنايي است كه براي معناي ديني زندگي مي توان ارائه داد.
در اين تعريف جان هيك به دو مطلب اشاره مي كند
اول اينكه تجربه ديني با تعريف غربي خود به عنوان مكانيزمي اساسي جهت فهم وآگاهي انسان برجسته شده است.جان هيك معتقد است كه آنچه فهم انساني را در گرو معناداري قرارمي دهد تجربه ديني است. تجربه است كه در ديالكتيكي بين باورها و زندگي روزمره انساني قرار و همواست که تبیین واقعی را ارائه می کند.
دوم اينكه ازاين تجربه ديني، انسان به مفاهيمي دست ميابد كه وي را قادر به بيان نوعي پاسخ ها مي كند كه او را از بحران مواجهه با واقعيت درامان مي دارد.
بنابراين تجربه ديني به عنوان مكانيزمي سامانمند و خروج مفاهيمي درك شده، به عنوان درك مخلوطي از حس و باورديني، مي تواند زندگي را آنگونه كه ديني باشد براي فرد معناداركند.
درصورتي كه فرد، معتقد به اين نكته باشد كه يا به ارزشمندي عمل خويش توجه كند ويا به اهدافي كه اين عمل او را به آن اهداف ميرساند و يا تلفيقي از اين دو، لاجرم بايستي به تعبير جان هيك گذار خود را برمبناي تجربه ديني تعديل دهد.
جان هيك از آن دست متفكريني است كه معتقد است مسئله معناي زندگي بدون قبول الوهيت معنا ندارد.در واقع مسئله معناي زندگي با يك پيش فرض اساسي روبه رو است و آن اينست كه بايستي الوهيت و نظام الوهي را در ساختار اين مسئله جاي داد.
بنابراين اگه در فرض آدامز كه معتقد به خود شناسي هنجارين بود دقت شود، اين نكته برجسته است كه شكل و قالب معناداري فرد توسط فرهنگي است كه بوجود مياد. دراين صورت فرد هرگونه فرهنگي را غير از ديني بودن بپذيرد در معناداري زندگي خويش دچار مشكل خواهد شد.
بنابراين معناي ديني زندگي براي هر انساني عبارت است از داشتن يك تعريف مناسب از هويت خود و يك زندگي مناسب با همان هويت ،قابليتها، شرايط و فرصت ها.
نویسند در این نوشتار به دنبال بیان دیدگاه ها پیرامون معنای زندگی است که درنهایت به تعریفی اساسی از این موضوع خواهد رسید. گرچه در نوشتارهای بعدی به نوعی به سئوالات فوق جواب خواهد داد.
معنای زندگی
دست کم دوگونه به معنای زندگی پرداخته شده است که یک رویکرد آن ارزش گرایانه رویکرد دیگرغایت گرایانه می باشد.
1- دررویکرد ارزش گرایانه این نکته برجسته است که ارزشمندی عمل در نزد فرد است که او را بر انجام کاری تشویق وترغیب می کند.
فرد با نوعی درون نگری و بازخوانی ازارزشی که در عمل وجود دارد به گونه ای رفتارمی کند که به دیگران وجه معناداری عمل ارزشمند خود را بازگو نماید.
وقتی آدامز روابط بین شرور هولناک در زندگی بشری را با زندگی انسان ها بیان می کند می گوید:"من معتقدم که بیشتر مردم در حین ارتکاب این شروریا درد و رنج در نگاه اول دلیلی بر تردید در معنای مثبت زندگی خویش نمی بینند."
این تعریف آدامز این امکان را فراهم می کند که یک نوع تعریف ارزشمندی را در معنای زندگی بدست آوریم.بدین صورت که اگرشخص در طول زندگی به شرورو درد و رنجی هایی برخورد می کند، می داند و می فهمد که این شرور برگرفته از عملی است که در حقیقت منفی بوده است، پس خیر و صلاح که نقطه مقابل این شرور است به دنبال برجسته نمودن معنای مثبت از زندگی آدمی هستند.
2- رد رویکرد غایت گرایانه برخي مثل پل ادواردزمعتقدند آنچه مهم است اهداف خاصي است كه فرد درزندگي دنبال مي كند. هدف و نوع وسيله اي كه فرد بكارمي گيرد تا به هداف خويش در زندگي برسد، زندگي فرد را معنادار مي كند. اینکه هدف سودمند باشد ویا جهت كسب احترام از ديگران باشد مهم نيست، بلكه صرف هدف داشتن انساني در عرصه ي درونی وبیرونی فرد حكايت معناي زندگي را به شكلي پروبلماتيك (مسئله آفرين)خواهد كرد.
اين نكته برجسته است كه كساني كه به دنبال تعريف معناي زندگي با نگرش غايت انگارانه هستند معناي زندگي را درمرتبط با حوزه الوهيت نمی دانند بلکه آن را فراتر دانسته و معتقدند زندگي بدون مفهوم خداوند نيز، قابل معنا خواهد بود.
ادوازدز در ادامه سه چيز را متعين مي داند. اول اينكه شخص داراي هدف بوده است.دوم اينكه اين امكان وجود داشته است كه شخص به هدف خود برسد وسوم بروز و ظهور فعاليتهايي است كه مي توانسته فرد را به اين نوع زندگي رسانده وزندگي را براي وي معنادار كند.
به نظر مي رسد كه نگاه غايت گرايانه وقتي با رويكرد انسان گراي واقع نگر آميخته شود به نوعي رويكرد سومي تحت عنوان ارزش گرايانه – غايتگرايانه ارائه خواهد نمود.
اين رويكرد تلفيقي كه به حوزه انسان شناختي انسان توجه عميقي دارد از نگاه آدامز به دور نمانده است. اين نوع تبيين درگفتارهاي مختلف آدامز نماينگر نوعي تئوري پردازي در زمينه معناي زندگي است.
آدامزوقتي به تحليل زندگي آدمي مي پردازد سه عامل مؤثر را كه جايگاه مهمي درزندگي انساني دارد گوشزد مي كند.
1-خودشناسي هنجارين:
خودشناسي هنجارين اولين فاكتوري است كه وي به آن اشاره مي كند.اينكه هر فردي خود را در قالب فرهنگي مي يابد كه مملو از ارزشهاي متنوعي است كه اهداف فرد را با زسازي مي كند. اينكه فرد مي داند، متعلق به جمعي است كه در صورت روابط اجتماعي قوي بايستي ملتزم به قاعده مندي خاصي در همان حوزه اجتماعي شود.هنجارهاي موجود در جامعه است كه شخصيت فرد را رشد مي دهد. فرد در كنش متقابل با ديگران به ارزشهايي دست مي يابد كه خود را بايستي براساس آنچه جامعه ازاو انتظار دارد باز شناسد. رجوع به خود؟ مبتي است بر برداشته هايي كه فرد از جامعه پيرامون خود مي كند و اين فرايند هرچه قوي تر باشد به انسجام شخصيتي فرد كمك مي كند تا خورد را به خودشناسي هنجارين نزديك كند.
فرد مي داند كه شخصيت او شكل نخواهد گرفت و به تعبير پارسنز به تعادل نخواهد رسيد مگرآنكه به خرده نظامهايي كه اطراف او وجود دارد نگاهي مثبت داشته باشد.
پس فرد هنجارهاي خود را از جامعه دريافت مي كند. آنها را سامان داده و خودشناسي خود را بر آن مبنا تعريف مي كند.
2- طرح زندگي
دراين عامل آنچه مهم است آنست كه فرد بتواند طرحي دهد كه براساس آن طرح زندگي خويش را معنادار سازد. اين طرح شامل خاطرات، خيالات، باورها وسنت هايي است كه سالها فرد آن را به دنبال خود داشته و دارد.
دراين صورت است كه مدت زندگي و بودن انسان در اين عالم مهم نيست بلكه آنجه مهم است نوع توجه فرد به مسائل پيرامون است كه از برجستگي خاص خود برخوردار است.
اينگونه است كه برخي افراد در مدت زماني اندك توانسته اند با طرحي منسجم ، خود را به تاريخ محلق كنند. اما برخي علي رغم زندگي مدت دار هيچ گونه بروز وظهوري نداشته اند.
پس زندگي معنادار كه تلفيقي ازنگاه غايت انگارانه – ارزش گرايانه باشد آن است كه:
اولا فرد توانمندي هاي خويش را در نظرمي گيرد.يعني آنچه كه او را تا به حال توانسته در مسيري قرار دهد كه به بحران و آسيب هاي جدي از ناحيه عالم هستي برخورد نكند.و چناچه برخورد كرده است وي را به پوچ گرایی نرسانده است.
ثانيا اوضاع واحوال دروني و بيروني خود را بررسي مي كند. يعني آنچه درگذشته فرد بوده وبه شكلي مستند براي خود او و توسط خود روايت شده است، توسط خود او مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
ثالثا اينكه واقعيت بيروني را آن گونه كه هست مي پذيرد و زندگي را معنا مي كند. واقعيت هستي ضرورتا دارای اقتضائاتي است كه فرد را به چالشهايي فرا مي خواند. پس اين مسلم است كه واقعيت بيروني چناچه كانت مي گويد موقعي درك مي شود كه احساس قوي نسبت به آن حس گردد. پس اينكه واقعيت آن گونه كه هست يك فرض مسلم براي معناداري زندگي انساني خواهد بود.
بورديو جامعه شناس فرانسوي طرح زندگي را در گفتمان زمينه اجتماعي مطرح مي كند.توجه به شرايط ، موقعيتها وزمان ومكان است كه فرد را درحاله اي از بينش ها قرار مي دهد.
فرد در گرو طرح پياده شده اي قرار دارد كه بستر آن به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده در دستان او قرار دارد و اين فرد است كه بايد خود را با آن سازگار سازد.
3- به فعليت رساندن كامل خودشناسي و سپري كردن زندگي براساس طرح زندگي
آنچه که در این مرحله در اندیشه آدامز مسلم فرض شده است آگاهي است. برگر و لاكمن براساس يك طرح مشترك به بررسي ساختارهايي مي پردازند كه توانسته است زندگي بشري امروزي را معنادار كند.
گرچه گروه ها وبويژه گروهاي مرجع، نهادها و سازمانهاي اصلاح طلب و حافظ حقوق بشر به اندازه اي اين فرايند را دنبال ميكنند اما برگرمعتقد است كه بشرامروز فرايند معناداري خود را كه حاصل ازشناخت وآگاهي اوست از كانالهايي مي گيرد كه خود به خود با جامعه مدرن همسان است.اين عوامل است كه در واقع طرح زندگي انسان معاصر را عوض كرده و او را در حاله هایي از ابهام قرار داده است. اين عوامل است كه توانسته است هويت هاي جديدي اعم از سياسي ، اجتماعي و حتي ظهور و بروز اديان جديد را در پي داشته باشد.
برگر شش عامل را تحت دو عنوان حاملان اوليه و ثانويه مطرح مي كند.حاملان اوليه شامل فن آوري، اقتصاد و ديوان سالاري است.برگر معتقد است كه اين سه عامل درجهان سوم مطرح است و واكنش هاي بنياد گرايانه ای را به دنبال داشته است.
اما آنچه محرز است این است که فرد جهان سومي زندگي خود را براساس اين عوامل معنادار مي سازد زيرا كه اين عوامل است كه شناخت و آگاهي او را سامان مي دهد.
اما حاملان ثانويه عبارتند از: شهرنشيني، آموزش و ارتباطهاي جمعي يا دنياي سايبر كه اين عوامل مختص به جهان مدرن غربي است كه توانسته است آگاهي ها را در حد اعلي تغيير دهد.
پس فرد چه دردنياي شرق و چه دردنياي غرب توانسته است آگاهي هايي را به دست آورد كه سهم بسزايي در معناداري او از زندگي داشته است. زيرا فرد را داراي يك طرح اززندگي خويش مي كند كه فرد آن طرح را بعنوان طرح برجسته مي پذيرد.
گرچه مي توان علاوه بر شش عامل ذکرشده به دو عامل دیگر نيز اشاره نمود. گسترش سازمان هاي ديني كه براساس شكل گيري اديان جديد در دنياي معاصر به وجود آمده اند ونيز تحولات نظامي و گسترش ابزارآلات نظامي كه توانسته است بخشي ازنياز گروه هاي تروريستي وگروه های فشار را در برخي از كشورها تقويت كند.
معناي ديني زندگي
جان هيك مي گويد تجربه كردن كل محيط اطرافمان توسط راه ها و باورهاي ديني و همچنين پاسخ هاي دروني ما درباره آن محيط به خودمان، بهترين معنايي است كه براي معناي ديني زندگي مي توان ارائه داد.
در اين تعريف جان هيك به دو مطلب اشاره مي كند
اول اينكه تجربه ديني با تعريف غربي خود به عنوان مكانيزمي اساسي جهت فهم وآگاهي انسان برجسته شده است.جان هيك معتقد است كه آنچه فهم انساني را در گرو معناداري قرارمي دهد تجربه ديني است. تجربه است كه در ديالكتيكي بين باورها و زندگي روزمره انساني قرار و همواست که تبیین واقعی را ارائه می کند.
دوم اينكه ازاين تجربه ديني، انسان به مفاهيمي دست ميابد كه وي را قادر به بيان نوعي پاسخ ها مي كند كه او را از بحران مواجهه با واقعيت درامان مي دارد.
بنابراين تجربه ديني به عنوان مكانيزمي سامانمند و خروج مفاهيمي درك شده، به عنوان درك مخلوطي از حس و باورديني، مي تواند زندگي را آنگونه كه ديني باشد براي فرد معناداركند.
درصورتي كه فرد، معتقد به اين نكته باشد كه يا به ارزشمندي عمل خويش توجه كند ويا به اهدافي كه اين عمل او را به آن اهداف ميرساند و يا تلفيقي از اين دو، لاجرم بايستي به تعبير جان هيك گذار خود را برمبناي تجربه ديني تعديل دهد.
جان هيك از آن دست متفكريني است كه معتقد است مسئله معناي زندگي بدون قبول الوهيت معنا ندارد.در واقع مسئله معناي زندگي با يك پيش فرض اساسي روبه رو است و آن اينست كه بايستي الوهيت و نظام الوهي را در ساختار اين مسئله جاي داد.
بنابراين اگه در فرض آدامز كه معتقد به خود شناسي هنجارين بود دقت شود، اين نكته برجسته است كه شكل و قالب معناداري فرد توسط فرهنگي است كه بوجود مياد. دراين صورت فرد هرگونه فرهنگي را غير از ديني بودن بپذيرد در معناداري زندگي خويش دچار مشكل خواهد شد.
بنابراين معناي ديني زندگي براي هر انساني عبارت است از داشتن يك تعريف مناسب از هويت خود و يك زندگي مناسب با همان هويت ،قابليتها، شرايط و فرصت ها.
Re: دین و معنای زندگی ......
دیدگاه سومش رو من اضافه میکنم:
دیدگاه پوچگرایانه
تقدیم به همه صادق هدایتی ها
دیدگاه پوچگرایانه
تقدیم به همه صادق هدایتی ها
Last edited by mohamad on Sun Nov 22, 2009 3:40 pm; edited 1 time in total
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
Re: دین و معنای زندگی ......
دیدکاه جهارم از زندگی هم که من بیشتر بهش معتقدم همانا دیدگاه:
سکوت گرایانه است
توی زندگی مثل جوی آبی باش که مشکلات رو دور می زنه وبدون سرو صدا ازشون میگذره
فقط وقتی به خروش بیا که لازم باشه راه رو برای بقیه باز کنی البته اگر حال جنگیدن به خاطر بقیه رو داشتی
سکوت گرایانه است
توی زندگی مثل جوی آبی باش که مشکلات رو دور می زنه وبدون سرو صدا ازشون میگذره
فقط وقتی به خروش بیا که لازم باشه راه رو برای بقیه باز کنی البته اگر حال جنگیدن به خاطر بقیه رو داشتی
mohamad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-11-09
Age : 34
آدرس پستي : apsdoctor@gmail.com
:: گفتگوي آزاد :: گفتگوي آزاد غير پزشكي :: فرهنگی
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum